مازوخیسم در کودکان
بر طبق دیدگاههای روانکاوی، انسانها همواره در حال تکرار دوران کودکی خود هستند و به طریقی روابطی که در دوران کودکی تجربه کرده اند را بازسازی میکنند. در واقع افراد خودآزار را باید کسانی دانست که در دوران کودکی به گونهیی مورد بدرفتاری قرار گرفته اند. دختری را در نظر بگیرید که دوران کودکی خود را در خانهیی گذرانده که پدرش معتاد بوده و همواره مشکل مادی داشته اند .برای تکرار این سناریو چه شوهری بهتر از یک مرد معتاد. جالب است که این افراد میگویند از کودکی من شانس نداشتم، غافل از آنکه خودشان نقش موثری در انتخاب این همسر داشته اند. به عبارتی، محیط آشنای اعتیاد و فقر برای او مطبوعتر از محیطهای جدید است. البته پُرواضح است که این انتخاب به گونهای کاملا ناخوداگاه انجام میشود و فرد فقط بعد از رواندرمانی است که میتواند متوجه رفتار خود شود.
رفتار مازوخیسم در کودکان
یکی دیگر از دلایل این رفتار را آن میدانند که برای کودک درد کشیدن مطلوبتر از بیتوجهی است؛ یعنی کودکی که احساس بیتوجهی میکند ممکن است خود را در معرض خشونت و لت و کوب هم قرار دهد تا مورد توجه قرار گیرد. از طرفی وقتی کودک (یا بزرگسالی که هنوز از نظر روانشناختی کودک است) رفتارهای خودتخریبگرانه انجام میدهد، والدین و اطرافیان خود را متقاعد میکند که باید مراقب او باشند وگرنه او به خود آسیب خواهد زد.
به این طریق هم توجه دیگران را به خود جلب میکند و هم مانع از بروز اضطراب
جدایی در خود میشود. همچنین باید به این موضوع نیز توجه داشت که فرد با طراحی
موارد فوق به گونهای ناخودآگاه خود را در موقعیت یک فرد مظلوم نیز مینشانَد. در
این شرایط هرگونه اشتباه نیز به افراد دیگر فرافگنی شده و او کمتر به اشتباهات خودش
فکر میکند. ظاهرا فکر کردن در مورد اشتباهات خودش خیلی دردناک است. همچنین
با قرار دادن خود در این وضعیت به دیگران این پیام را میدهد که من خیلی شرایط بدی
دارم. لطفا نه تنها به من ظلم نکنید بلکه به فکرم هم باشید!
No comment